نتایج آرشیو " مطالب اصلی "

کد پیشواز شادمهر عقیلی همراه اول دست من نیست

کد پیشواز شادمهر عقیلی همراه اول دست من نیست / ایرانسل

کد آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول

صبح که تو چشمای تو خیره میشم زندگی تازه شروع میشه برام

من از با تو بودن به خدا سرد نمیشم تن تو تن تو آتیشه برام

تو این اتاق پیچیده بوی تن تو بیا بازم منو تو آغوشت بگیر

دوست دارم وقتی که نزدیک منی اسممو آروم توی گوشم بگی

اسممو آروم توی گوشم بگی

دست من نیست تو عزیز جونمی خودت نمیدونی همه بود و نبودمی

دست من نیست ای عشق ستودنی

دست من نیست تو عزیز جونمی خودت نمیدونی همه بود و نبودمی

دست من نیست ای عشق ستودنی

هر کاری بخوایی میکنم بیایی سمتم تو

نمیدونم چیکار کردم شدی سهمم تو

تو مثل هوای خوب بعد بارونی

تو بیایی میکنم شهر و چراغونی

دست من نیست تو عزیز جونمی خودت نمیدونی همه بود و نبودمی

دست من نیست ای عشق ستودنی

دست من نیست تو عزیز جونمی خودت نمیدونی همه بود و نبودمی

دست من نیست ای عشق ستودنی

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شادمهر عقیلی برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

آیا حباب بانکی قابل برداشت است

آموزش و نحوه ایجاد حباب گرم کارت بانکی+ توضیحات کامل

روشی تمیز برای درآمدی کثیف
جوان است. قد بلند اما لاغر. گویا سرشاخه باند است اما خودش چنان ساده و معمولی برخورد می کند که انگار عضوی است مثل بقیه افراد.

پس از ماهها پایش و پیگیری، پاسداران گمنام امام زمان (عج) زمستان 99 باند آنها را شناسایی و جمعی از اعضا را دستگیر کرده اند.
پرونده همچنان در جریان است و رفته رفته متهمان دیگری از سراسر کشور به آن اضافه می شوند.

وقتی از روند ورودش به این خلافکاری ها تعریف می کند گویی حس گنگی دارد. شاید از اینکه خیلی از هموطنان را به سادگی با چند شگرد رایانه ای و فتوشاپی به آن اندازه سرکار گذاشته، هنوز هم در تعجب است.

صمد می گوید: من به دلیل شغلم که خرید فروش موبایل بود 5 نفر را که می شناختم و به کارشان در حوزه کامپیوتر اعتماد داشتم، وارد کار کردم.
اما در گروههای مشابه گاهی 50 نفر هم وارد چرخه شده اند.
رفته رفته از چند صد میلیون جعل اعتبار، کار به جایی رسید که موجودی 18 هزار یا 20 هزار میلیارد تومان هم در حسابها می زدیم.

می پرسم افرادی که قبول می کردند کارت به شما اجاره دهند را چطور پیدا می کردید؟ پاسخ می دهد: در واقع آنها ما را پیدا می کردند. چون ما گروههای مختلفی داشتیم که با هم در ارتباط بودیم. هر موردی مناسب بود به سمت ما هدایت می شد. مثلا بعضیها می گفتند وضع مالی شان خراب است و هر چه بگوییم برای این خلافکاری انجام می دهند. حتی اغلب در خانه های ما می ماندند!

او از شگرد کار هم چنین نقل می کند : اول یک موجودی از حساب طرف می گرفتیم .برخی گروههای غیرمجاز در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی راه انداخته بودیم که مشخصات را در آنها پخش می کردیم. در حالی که شخص مورد نظر هیچ خبری از هیچ ماجرایی نداشت.

کلاهبرداری از کلاهبرداران!
به گفته این متهم، بعد از مدت کوتاهی همکاران آنها در باندهای دیگربا شماره ملی و شماره کارت شخص که در گروهها بود، به اصطلاح طرف را پیدا می کردند و می گفتند نفرات با نفوذی در سیستم بانکی و ادارات مختلف داریم که می تواند حسابت را آزاد کند.

در مرحله بعدی باید فرد ساده لوحی را پیدا می کردند که حاضر باشد هزینه کند. یعنی کسی که فریب این موجودی حبابی را بخورد.باور کند که به دلیل درشت بودن رقم واریزی که به قول خودشان شوتی است و از راه خلافی مانند پولشویی به صورت اتفاقی در حساب آمده است، حساب توسط نظام بانکی مسدود شده و حالا عده ای می توانند با دریافت درصدی قابل توجه از پول ، آن را از حساب خارج کنند.

از صمد در مورد نحوه همراه کردن صاحبان اصلی کارتها می پرسم.
توضیح می دهد : 30 درصد مبالغ را به خودش می دادیم و بقیه را برای گروه خودمان بر می داشتیم. آنها می دانستند که باید چه بگویند. به افراد طماعی که دنبال پول بادآورده بودند می گفتند ما به کار وارد نیستیم اما شخصی در تهران گفته وکالت به ما بدهی، پول را برایت آزاد می کنیم.

با ترفندهای گوناگون راه می افتادند در شهرهای مختلف ایران دنبال آشناهایی که اصلا وجود خارجی نداشتند.ما هم این وسط سهم واسطه گری را می گرفتیم و می رفتیم. بی آنکه بدانیم چه اتفاقی برای افرادی که هزینه کرده اند می افتد.
بعد دوباره با همان کارت، روز از نو روزی از نو.حباب دیگری می ساختیم و طعمه می کردیم برای شکارهای جدید.

شیوه تولید یک حباب
حتما برای شما هم سوال است که چگونه کارتی که شاید هزار تومان موجودی ندارد چگونه در چشم بر هم زدنی دارای میلیاردها تومان پول می شود؟
این را باید از فتوشاپ کار باند پرسید.
سامان، جوانی است که همان ابتدای کار می گوید به تحریک صمد، مصرف کننده شده و هر چه بر سرش آمده به خاطر تهیه مواد بوده است.

ظاهرا هر دو موبایل فروش بودند و دست بر قضا به فاصله اندکی ورشکسته شده اند .چون سامان قبلا در کار عکاسی بوده و مهارت زیادی در نرم افزارهای ویرایش عکس و سند دارد، تشویق می شود که وارد این کارها شود.

او می گوید: صمد و شریکش نخستین بار 3.5 سال قبل سراغم آمدند.در حالی که می دانستم وضع مالی خرابی دارند اما در کمال تعجب دیدم سوار ماشین های مدل بالا هستند.

چیزی از کار جدیدشان نگفتند و یک نفر را آورده بودند که من روش کار با فتوشاپ را یادش بدهم. مدتی از آنها خبر نداشتم که بعدها متوجه شدم به جرم دیگری زندان رفته اند. بعد از آزاد شدن به خاطر مهارت من در جعل اسناد و ویرایش عکسها ، بالاجبار واقعیت کار خلافشان را روشن و دعوت به همکاری کردند. من هم به دلیل برگشت خوردن چکهایم و نیاز شدید به پول، در شرایطی بودم که قبول کردم.

می پرسم: وقتی کارها گره خورد باید با روش خلاف دنبال چاره باشید؟ می گوید : نه . اما جوری از درآمد خودشان و اینکه تا کنون ردیابی نشده اند گفتند که من مطمئن شدم ماموران دنبالش نیستند! در حالی که نمی دانستم همه چیز در حال رصد است.

صمد و دوستانش فقط صورتحسابهای اصلی را می دادند و می گفتند فلان رقم بزن.من هم ویرایش می کردم.به گونه ای که با صورتحساب واقعی مو نمی زد.
هر ماه حقوق من 3 میلیون تومان بود ولی بیشتر از 5 میلیون می دادند.چون هم این صورتحسابها را درست می کردم و هم به دوست دیگر صاحب مغازه یاد می دادم.

سامان جوانتر از این حرفها است که عمر خود را در زندان بگذراند و سخت پشیمان است. می گوید : رفته رفته فهمیدم با این موجودیها چه کارهای خلافی می کنند، اصرار کردم که بروم. ولی چون حساب این روزها را کرده بودند ، مدارک شناسایی و کارت بانکی من را گرو نگه داشته بودند.
برای اینکه مدارکم را بگیرم ، چون سالها آشنا بودیم ، در غیابش به خانه شان رفتم و گفتم با کامپیوترش کار داریم و باید آن را به مغازه ببرم. با این ترفند لپ تاپ او را برداشتم.چون تمامی اسناد داخل آن بود و مطمئن بودم دنبالش می آید.

اما او زرنگ تر از این حرفها بود و مرا گیر انداختند و پلیس را خبر کردند. با اینکه سیستم را تحویل دادم اما تهمت زدند چند وسیله دیگر هم دزدیده ام و در نتیجه به جرم سرقت حکم زندان صادر شد.با سفارش دوستان و میانجیگیری کسانی که می ترسیدند قضیه را لو بدهم ، رضایت دادند و آزاد شدم. اما چون دچار اعتیاد کرده بودند، جرات جدا شدن نداشتم.

شراکتی برای خلافکاری
یکی دیگر از متهمان می گوید: 40 سال دارم. با صمد شریک بودیم. چندان وارد نبودم. اما همکاری می کردم تا سهمی داشته باشم.
گاهی میلیونها دلار را در فیلمی می گذاشتند در گروه و می گفتند این مبلغ در حساب یک نفر واریز شده و چون حجم خیلی بالاست سیستم بانکی آن را بلوکه کرده است.

مشخصات آن را در گروه منتشر می کردند و به عناوینی مانند پولشویی، قضیه را قابل باور می کردند و معامله شکل می گرفت : هر کس بتواند آن را آزاد کند ، درصد بالایی از پول، سهم او خواهد شد!
بعد از مدتها وسوسه شدم گروه خودم را داشته باشم. به همین دلیل با ندا که قبلا ازدواج موقت داشتیم، تماس گرفتم و خواستم چند حساب افتتاح کند. مبالغی در حسابش جعل می کردیم . با آن معاملاتی انجام می شد.مثلا به عنوان بیعانه برای خرید طلا.

او ادامه می دهد: برای حباب زدن، با نرم افزارهای ویژه ای اطلاعات کارت را ویرایش می کردند .مسیر الکترونیکی را به گونه ای درست می کردند که هر زمان کسی آن کارت را با دستگاه پوز، یا خودپرداز چک کرد، به جای آنکه به سیستم بانکی وصل شود ، به کانال مخصوص ما متصل می شد .گاهی اگر طرف واردتر بود ،حتی صورتحساپ چاپی هم از دستگاهها خارج می شد!

وی نقل می کند : مثلا مشتری داشتیم مادر و دختر برای خریدهای کلان خود درخواست چنین موجودی هایی را می کردند. عجیب اینکه فامیل خودشان از تهران به آنها گفت بیایید تهران پول را آزاد کنم . خبری از آنها نشد و من فکر کردم حتما ما موفق شده ایم و کسی نتوانسته رد ما را بزند.

در خلال گفتگوها متوجه می شوم این حبابها برای کسب اعتبار کاذب توسط عده ای سودجو، رواج پیدا کرده است. کسانی که با اعتبار کاذب در معاملات غیرقانونی از جمله دلالی دلار ، خرید و فروش اشیا عتیقه و یا خریدهای عمده برخی اجناس حاضر می شدند و سپس با دستبردهای کلان، دست فروشنده را در حنا می گذاشتند. چون کار از ابتدا قانونی نبوده آنها هم فکر شکایت به سرشان نمی زد و این چرخه همچنان ادامه داشت.
آنقدر حرفه ای شده بودیم که برای هر روز موجودی اماده می کردیم تا هر کس شک کرد ، دستمان خالی نباشد و هر زمان به او صورتحساب بدهیم.

مالباخته ای که حباب کار شد!
اکبر، معاملات املاک داشته است. روزی مردی به او مراجعه می کند و یکی از کارت های تقلبی را که متعلق به ندا بود به او نشان می دهد. با این ترفند که پسرم در استان دیگر کارمند بانک است . او به من گفته اطلاعات این حساب را از سیستم داده ها درآورده ام ! می گفتند شوتی است . از ده سال قبل به این حسابها منتقل شده تا سر فرصت برداشت شود.

به خیال خودم زرنگ بودم و کارت را گرفتم و بردم به یکی از دوستانم که به مسائل بانکی وارد بود نشان دادم. او گفت چند روز دیگر بیا . می پرسم : یعنی واقعا تایید کرد. می گوید : بله. اگر تکلیفم از این اتهامات معلوم شد، حتما علیه او شکایت می کنم. او گفت موجودی درست است.

با خانم صحبت کردم و او گفت : اگر 100 میلییارد تومان سهم من را نقد بدهید، تمام مدارک را در اختیار شما می گذارم. اگر هم صد میلیون بدهید، همراه شما به تهران می آیم تا خودم اقدامات را انجام دهم و درصدهای خود را تقسیم کنیم.

اکبر از هفته ها و ماههایی می گوید که با همراهی ندا راهی تهران شده و از این در به آن در زده تا افرادی را پیدا کند که در گروههای فضای مجازی به او چراغ سبز نشان داده بودند.
تعریف می کند: یکی آمد دیدم کارتن خواب است. مال این حرفها نبود. دیگری را هم که دم از آشنای بانفوذ می زد حتی از در بانک به داخل راه ندادند.

کلک پشت کلک یک روز از اصفهان یک روز از شیراز خود را بلاکر معرفی می کردند. نمیدانستم عمدا شماره ما را در گروهها منتشر کرده اند.حرفشان را باور می کردم. به دروغ می گفتند حساب شما واقعی است و از طریق بانک مرکزی 1 درصد این پول را برایت آزاد می کنیم . بقیه اش مصادره می شود.نیمی از این پول آزاده شده را هم به ما بده.
دو ماه بعد دیدم پول زیادی را برای هیچ از دست داده ام. تمام هزینه های چند هفته و حتی چند ماه اقامت و رفت و آمد این افراد را من و دو نفر از دوستانم پرداخت می کردیم.

حتی یک روز چشم باز کردم دیدم خانه ام را که 450 میلیون فروخته بودم تا در بنگاه املاک خودم سرمایه گذاری کنم، صرف این برنامه ها کرده ام.به طمع میلیاردها پول که هیچ وقت هم به دست نیاوردم.

وی ادامه می دهد: یکی از بازیگران ماهر ماجرا همین زن بود. وقتی به او شک کردیم، گفتیم موجودی این حساب را همراه ما چک کن.نمی شود که به پرینت آماده اعتماد کنیم. برگشت گفت شما می خواهید حساب من را هک کنید و من هم به شما اعتماد ندارم و اگر اصرار دارید ، برویم نزد یکی از افراد ما تا دوباره به شما صورت حساب بدهد.
به ناچار پیش همان فرد رفتیم و بعدها فهمیدیم او 300 میلیون تومان گرفته و موجودی ساختگی به ما داده است.
به هر حال بعد از این داستانها وقتی دیدم تمام دارایی ام به باد رفته تصمیم گرفتم وارد گروهها شوم و از طریق واسطه گری همین کارتها ، پول خود را برگردانم.

و اما ندا …
40 ساله، تحصیلات دوم راهنمایی .برای مصاحبه با او مجبور می شویم سه هفته ای صبر کنیم تا پرونده تکمیل شود.
ندا می گوید : همه چیز از تابستان سال قبل آغاز شد . همسر سابقم کارتهای مرا گرفت و گفت به اصطلاح خودشان حباب می زند. به یکی از کارتهای من 15 میلیارد تومان زدند و در گروههای خودشان منتشر کردند. از هر کس دنبالش می آمد ، 100 تا 150 میلیون درخواست می کردیم تا کارش را راه بیندازیم.سهم من هم 1 تا 1.5 میلیون می شد.

او توضیح می دهد: نیم ساعت قبل از قرار با افراد ، موجودی را به ما می داد تا احراز هویت شویم و اعتماد طرف جلب شود. معمولا 450 میلیارد تومان و حتی 600 میلیارد تومان معامله می شد.در حالی که هیچ مبلغی نبود و تنها برای اینکه ماجرا قابل باور شود ، ما همراه افرادی که طمع کرده بودند راهی می شدیم و حتی به شهرهای دیگر می رفتیم.

به من می گفت سالهاست در این کارها هستیم و هیچ وقت هم دستگیر نشده ایم . من هم بی تجربه اعتماد کردم.فقط به ظاهر قضیه نگاه کردم. چون همان مرد با ماشینتهای لوکس دنبالم می آمد و گوشیها و سیستم های گران قیمتی دستش بود.
گاهی بعضیها می گفتند هر باجه ای که ما گفتیم باید صورتحساب بگیرید.چون دستمان رو می شد، دیگر دنبال کار را نمی گرفتیم.

شناسایی جاعلان
نحوه شناسایی این گروهها را از رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات در آذربایجان شرقی جویا می شوم.
سرهنگ محمودی در ابتدا می گوید : کلاهبرداری با صفحات جعلی در ابتدا با سواستفاده از رمز دوم بانکی که به اصطلاح فیشینگ نامیده می شود ، خودش را نشان داد. اما خوشبختانه با تعامل بانک مرکزی و ارائه رمز دوم پویا وضعیت در این حوزه تا حد مطلوبی کنترل شده است.

او ادامه می دهد: حالا نوبت به کلاهبرداری از طریق دستکاری تراکنشها در تلفن همراه یا پوزهای بی سیم و دستی و حتی خودپردازها رسیده است. چون صورتحسابهای جعلی چاپ می کنند. تعامل کافی میان نیروهای امنیتی – اطلاعاتی و همکاران ما وجود دارد و این بار هم با اقدامات فنی و بررسی های تخصصی کارشناسان که شبانه روز در حال رصد فضای مجازی هستند ، عاملان این تخلفات شناسایی و به دستگاه قضایی معرفی شده اند.

سرهنگ محمودی هشدار می دهد: کسانی که کارت بانکی اجاره می دهند، آگاهانه یا ناآگاهانه موجب اخلال اقتصادی می شوند. چون جعل سند با این کارتها انجام شده و اعضای باندها اعمال مجرمانه متعددی مرتکب شده اند.
سوال می کنم عده ای بر این باورند که این افراد هکر حرفه ای هستند . اما سرهنگ محمودی تاکید می کند : نفوذ در سیستم بانکی به هیچ عنوان مطرح نیست. بلکه ماجرا به گونه ای است که با ابزارهای ویژه ای ، کاربر را به جای صفحات اصلی بانکی به صفحات جعلی هدایت می کند.

کد پیشواز همراه اول شادمهر عقیلی تقدیر

کد پیشواز همراه اول شادمهر عقیلی تقدیر / ایرانسل

کد آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول

باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل‌ کندی ولی‌ تقدیر بی‌ تقصیر نیست
با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی
باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دلگیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی حس می کنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها سوی چشام می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره
باید تو رو پیدا کنم هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دست تو احساسمو باور کنی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دست تو احساسمو باور کنی
باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل‌ کندی ولی‌ تقدیر بی‌ تقصیر نیست
باید تو رو پیدا کنم هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شادمهر عقیلی برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

ترفند افزایش موجودی حساب بانکی

خودش می گوید : چیزی شبیه قمار بود. حداقل 50 یا 60 میلیون تومان از طرف می گرفتیم می رفتیم تهران که مثلا موجودی حساب را نقد کنیم.

آموزش و نحوه ایجاد حباب گرم کارت بانکی+ توضیحات کامل
اما می دانستیم در واقعیت ریالی در آن حساب نیست. همه اش حبابی بود که به کارت زده بودیم.
وی ادامه می دهد: گروهی در نیمه راه می فهمیدند و راه خود را گرفته و می رفتند. اما خیلی ها هم بودند که سرشان کلاه می رفت ولی راهی برای دسترسی به ما نداشتند. سهم خود را از پیش گرفته بودیم و البته کلی هزینه ایاب ذهاب و اقامتمان هم گردنشان افتاده بود. همین ها طمع ما را تحریک می کرد و برای کسب درآمدهای کلان، این ماجراها ادامه داشت.

روشی تمیز برای درآمدی کثیف
جوان است. قد بلند اما لاغر. گویا سرشاخه باند است اما خودش چنان ساده و معمولی برخورد می کند که انگار عضوی است مثل بقیه افراد.

پس از ماهها پایش و پیگیری، پاسداران گمنام امام زمان (عج) زمستان 99 باند آنها را شناسایی و جمعی از اعضا را دستگیر کرده اند.
پرونده همچنان در جریان است و رفته رفته متهمان دیگری از سراسر کشور به آن اضافه می شوند.

وقتی از روند ورودش به این خلافکاری ها تعریف می کند گویی حس گنگی دارد. شاید از اینکه خیلی از هموطنان را به سادگی با چند شگرد رایانه ای و فتوشاپی به آن اندازه سرکار گذاشته، هنوز هم در تعجب است.

صمد می گوید: من به دلیل شغلم که خرید فروش موبایل بود 5 نفر را که می شناختم و به کارشان در حوزه کامپیوتر اعتماد داشتم، وارد کار کردم.
اما در گروههای مشابه گاهی 50 نفر هم وارد چرخه شده اند.
رفته رفته از چند صد میلیون جعل اعتبار، کار به جایی رسید که موجودی 18 هزار یا 20 هزار میلیارد تومان هم در حسابها می زدیم.

می پرسم افرادی که قبول می کردند کارت به شما اجاره دهند را چطور پیدا می کردید؟ پاسخ می دهد: در واقع آنها ما را پیدا می کردند. چون ما گروههای مختلفی داشتیم که با هم در ارتباط بودیم. هر موردی مناسب بود به سمت ما هدایت می شد. مثلا بعضیها می گفتند وضع مالی شان خراب است و هر چه بگوییم برای این خلافکاری انجام می دهند. حتی اغلب در خانه های ما می ماندند!

او از شگرد کار هم چنین نقل می کند : اول یک موجودی از حساب طرف می گرفتیم .برخی گروههای غیرمجاز در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی راه انداخته بودیم که مشخصات را در آنها پخش می کردیم. در حالی که شخص مورد نظر هیچ خبری از هیچ ماجرایی نداشت.

کلاهبرداری از کلاهبرداران!
به گفته این متهم، بعد از مدت کوتاهی همکاران آنها در باندهای دیگربا شماره ملی و شماره کارت شخص که در گروهها بود، به اصطلاح طرف را پیدا می کردند و می گفتند نفرات با نفوذی در سیستم بانکی و ادارات مختلف داریم که می تواند حسابت را آزاد کند.

در مرحله بعدی باید فرد ساده لوحی را پیدا می کردند که حاضر باشد هزینه کند. یعنی کسی که فریب این موجودی حبابی را بخورد.باور کند که به دلیل درشت بودن رقم واریزی که به قول خودشان شوتی است و از راه خلافی مانند پولشویی به صورت اتفاقی در حساب آمده است، حساب توسط نظام بانکی مسدود شده و حالا عده ای می توانند با دریافت درصدی قابل توجه از پول ، آن را از حساب خارج کنند.

از صمد در مورد نحوه همراه کردن صاحبان اصلی کارتها می پرسم.
توضیح می دهد : 30 درصد مبالغ را به خودش می دادیم و بقیه را برای گروه خودمان بر می داشتیم. آنها می دانستند که باید چه بگویند. به افراد طماعی که دنبال پول بادآورده بودند می گفتند ما به کار وارد نیستیم اما شخصی در تهران گفته وکالت به ما بدهی، پول را برایت آزاد می کنیم.

با ترفندهای گوناگون راه می افتادند در شهرهای مختلف ایران دنبال آشناهایی که اصلا وجود خارجی نداشتند.ما هم این وسط سهم واسطه گری را می گرفتیم و می رفتیم. بی آنکه بدانیم چه اتفاقی برای افرادی که هزینه کرده اند می افتد.
بعد دوباره با همان کارت، روز از نو روزی از نو.حباب دیگری می ساختیم و طعمه می کردیم برای شکارهای جدید.

شیوه تولید یک حباب
حتما برای شما هم سوال است که چگونه کارتی که شاید هزار تومان موجودی ندارد چگونه در چشم بر هم زدنی دارای میلیاردها تومان پول می شود؟
این را باید از فتوشاپ کار باند پرسید.
سامان، جوانی است که همان ابتدای کار می گوید به تحریک صمد، مصرف کننده شده و هر چه بر سرش آمده به خاطر تهیه مواد بوده است.

ظاهرا هر دو موبایل فروش بودند و دست بر قضا به فاصله اندکی ورشکسته شده اند .چون سامان قبلا در کار عکاسی بوده و مهارت زیادی در نرم افزارهای ویرایش عکس و سند دارد، تشویق می شود که وارد این کارها شود.

او می گوید: صمد و شریکش نخستین بار 3.5 سال قبل سراغم آمدند.در حالی که می دانستم وضع مالی خرابی دارند اما در کمال تعجب دیدم سوار ماشین های مدل بالا هستند.

چیزی از کار جدیدشان نگفتند و یک نفر را آورده بودند که من روش کار با فتوشاپ را یادش بدهم. مدتی از آنها خبر نداشتم که بعدها متوجه شدم به جرم دیگری زندان رفته اند. بعد از آزاد شدن به خاطر مهارت من در جعل اسناد و ویرایش عکسها ، بالاجبار واقعیت کار خلافشان را روشن و دعوت به همکاری کردند. من هم به دلیل برگشت خوردن چکهایم و نیاز شدید به پول، در شرایطی بودم که قبول کردم.

می پرسم: وقتی کارها گره خورد باید با روش خلاف دنبال چاره باشید؟ می گوید : نه . اما جوری از درآمد خودشان و اینکه تا کنون ردیابی نشده اند گفتند که من مطمئن شدم ماموران دنبالش نیستند! در حالی که نمی دانستم همه چیز در حال رصد است.

صمد و دوستانش فقط صورتحسابهای اصلی را می دادند و می گفتند فلان رقم بزن.من هم ویرایش می کردم.به گونه ای که با صورتحساب واقعی مو نمی زد.
هر ماه حقوق من 3 میلیون تومان بود ولی بیشتر از 5 میلیون می دادند.چون هم این صورتحسابها را درست می کردم و هم به دوست دیگر صاحب مغازه یاد می دادم.

سامان جوانتر از این حرفها است که عمر خود را در زندان بگذراند و سخت پشیمان است. می گوید : رفته رفته فهمیدم با این موجودیها چه کارهای خلافی می کنند، اصرار کردم که بروم. ولی چون حساب این روزها را کرده بودند ، مدارک شناسایی و کارت بانکی من را گرو نگه داشته بودند.
برای اینکه مدارکم را بگیرم ، چون سالها آشنا بودیم ، در غیابش به خانه شان رفتم و گفتم با کامپیوترش کار داریم و باید آن را به مغازه ببرم. با این ترفند لپ تاپ او را برداشتم.چون تمامی اسناد داخل آن بود و مطمئن بودم دنبالش می آید.

اما او زرنگ تر از این حرفها بود و مرا گیر انداختند و پلیس را خبر کردند. با اینکه سیستم را تحویل دادم اما تهمت زدند چند وسیله دیگر هم دزدیده ام و در نتیجه به جرم سرقت حکم زندان صادر شد.با سفارش دوستان و میانجیگیری کسانی که می ترسیدند قضیه را لو بدهم ، رضایت دادند و آزاد شدم. اما چون دچار اعتیاد کرده بودند، جرات جدا شدن نداشتم.

شراکتی برای خلافکاری
یکی دیگر از متهمان می گوید: 40 سال دارم. با صمد شریک بودیم. چندان وارد نبودم. اما همکاری می کردم تا سهمی داشته باشم.
گاهی میلیونها دلار را در فیلمی می گذاشتند در گروه و می گفتند این مبلغ در حساب یک نفر واریز شده و چون حجم خیلی بالاست سیستم بانکی آن را بلوکه کرده است.

مشخصات آن را در گروه منتشر می کردند و به عناوینی مانند پولشویی، قضیه را قابل باور می کردند و معامله شکل می گرفت : هر کس بتواند آن را آزاد کند ، درصد بالایی از پول، سهم او خواهد شد!
بعد از مدتها وسوسه شدم گروه خودم را داشته باشم. به همین دلیل با ندا که قبلا ازدواج موقت داشتیم، تماس گرفتم و خواستم چند حساب افتتاح کند. مبالغی در حسابش جعل می کردیم . با آن معاملاتی انجام می شد.مثلا به عنوان بیعانه برای خرید طلا.

او ادامه می دهد: برای حباب زدن، با نرم افزارهای ویژه ای اطلاعات کارت را ویرایش می کردند .مسیر الکترونیکی را به گونه ای درست می کردند که هر زمان کسی آن کارت را با دستگاه پوز، یا خودپرداز چک کرد، به جای آنکه به سیستم بانکی وصل شود ، به کانال مخصوص ما متصل می شد .گاهی اگر طرف واردتر بود ،حتی صورتحساپ چاپی هم از دستگاهها خارج می شد!

وی نقل می کند : مثلا مشتری داشتیم مادر و دختر برای خریدهای کلان خود درخواست چنین موجودی هایی را می کردند. عجیب اینکه فامیل خودشان از تهران به آنها گفت بیایید تهران پول را آزاد کنم . خبری از آنها نشد و من فکر کردم حتما ما موفق شده ایم و کسی نتوانسته رد ما را بزند.

در خلال گفتگوها متوجه می شوم این حبابها برای کسب اعتبار کاذب توسط عده ای سودجو، رواج پیدا کرده است. کسانی که با اعتبار کاذب در معاملات غیرقانونی از جمله دلالی دلار ، خرید و فروش اشیا عتیقه و یا خریدهای عمده برخی اجناس حاضر می شدند و سپس با دستبردهای کلان، دست فروشنده را در حنا می گذاشتند. چون کار از ابتدا قانونی نبوده آنها هم فکر شکایت به سرشان نمی زد و این چرخه همچنان ادامه داشت.
آنقدر حرفه ای شده بودیم که برای هر روز موجودی اماده می کردیم تا هر کس شک کرد ، دستمان خالی نباشد و هر زمان به او صورتحساب بدهیم.

مالباخته ای که حباب کار شد!
اکبر، معاملات املاک داشته است. روزی مردی به او مراجعه می کند و یکی از کارت های تقلبی را که متعلق به ندا بود به او نشان می دهد. با این ترفند که پسرم در استان دیگر کارمند بانک است . او به من گفته اطلاعات این حساب را از سیستم داده ها درآورده ام ! می گفتند شوتی است . از ده سال قبل به این حسابها منتقل شده تا سر فرصت برداشت شود.

به خیال خودم زرنگ بودم و کارت را گرفتم و بردم به یکی از دوستانم که به مسائل بانکی وارد بود نشان دادم. او گفت چند روز دیگر بیا . می پرسم : یعنی واقعا تایید کرد. می گوید : بله. اگر تکلیفم از این اتهامات معلوم شد، حتما علیه او شکایت می کنم. او گفت موجودی درست است.

با خانم صحبت کردم و او گفت : اگر 100 میلییارد تومان سهم من را نقد بدهید، تمام مدارک را در اختیار شما می گذارم. اگر هم صد میلیون بدهید، همراه شما به تهران می آیم تا خودم اقدامات را انجام دهم و درصدهای خود را تقسیم کنیم.

اکبر از هفته ها و ماههایی می گوید که با همراهی ندا راهی تهران شده و از این در به آن در زده تا افرادی را پیدا کند که در گروههای فضای مجازی به او چراغ سبز نشان داده بودند.
تعریف می کند: یکی آمد دیدم کارتن خواب است. مال این حرفها نبود. دیگری را هم که دم از آشنای بانفوذ می زد حتی از در بانک به داخل راه ندادند.

کلک پشت کلک یک روز از اصفهان یک روز از شیراز خود را بلاکر معرفی می کردند. نمیدانستم عمدا شماره ما را در گروهها منتشر کرده اند.حرفشان را باور می کردم. به دروغ می گفتند حساب شما واقعی است و از طریق بانک مرکزی 1 درصد این پول را برایت آزاد می کنیم . بقیه اش مصادره می شود.نیمی از این پول آزاده شده را هم به ما بده.
دو ماه بعد دیدم پول زیادی را برای هیچ از دست داده ام. تمام هزینه های چند هفته و حتی چند ماه اقامت و رفت و آمد این افراد را من و دو نفر از دوستانم پرداخت می کردیم.

حتی یک روز چشم باز کردم دیدم خانه ام را که 450 میلیون فروخته بودم تا در بنگاه املاک خودم سرمایه گذاری کنم، صرف این برنامه ها کرده ام.به طمع میلیاردها پول که هیچ وقت هم به دست نیاوردم.

وی ادامه می دهد: یکی از بازیگران ماهر ماجرا همین زن بود. وقتی به او شک کردیم، گفتیم موجودی این حساب را همراه ما چک کن.نمی شود که به پرینت آماده اعتماد کنیم. برگشت گفت شما می خواهید حساب من را هک کنید و من هم به شما اعتماد ندارم و اگر اصرار دارید ، برویم نزد یکی از افراد ما تا دوباره به شما صورت حساب بدهد.
به ناچار پیش همان فرد رفتیم و بعدها فهمیدیم او 300 میلیون تومان گرفته و موجودی ساختگی به ما داده است.
به هر حال بعد از این داستانها وقتی دیدم تمام دارایی ام به باد رفته تصمیم گرفتم وارد گروهها شوم و از طریق واسطه گری همین کارتها ، پول خود را برگردانم.

و اما ندا …
40 ساله، تحصیلات دوم راهنمایی .برای مصاحبه با او مجبور می شویم سه هفته ای صبر کنیم تا پرونده تکمیل شود.
ندا می گوید : همه چیز از تابستان سال قبل آغاز شد . همسر سابقم کارتهای مرا گرفت و گفت به اصطلاح خودشان حباب می زند. به یکی از کارتهای من 15 میلیارد تومان زدند و در گروههای خودشان منتشر کردند. از هر کس دنبالش می آمد ، 100 تا 150 میلیون درخواست می کردیم تا کارش را راه بیندازیم.سهم من هم 1 تا 1.5 میلیون می شد.

او توضیح می دهد: نیم ساعت قبل از قرار با افراد ، موجودی را به ما می داد تا احراز هویت شویم و اعتماد طرف جلب شود. معمولا 450 میلیارد تومان و حتی 600 میلیارد تومان معامله می شد.در حالی که هیچ مبلغی نبود و تنها برای اینکه ماجرا قابل باور شود ، ما همراه افرادی که طمع کرده بودند راهی می شدیم و حتی به شهرهای دیگر می رفتیم.

به من می گفت سالهاست در این کارها هستیم و هیچ وقت هم دستگیر نشده ایم . من هم بی تجربه اعتماد کردم.فقط به ظاهر قضیه نگاه کردم. چون همان مرد با ماشینتهای لوکس دنبالم می آمد و گوشیها و سیستم های گران قیمتی دستش بود.
گاهی بعضیها می گفتند هر باجه ای که ما گفتیم باید صورتحساب بگیرید.چون دستمان رو می شد، دیگر دنبال کار را نمی گرفتیم.

شناسایی جاعلان
نحوه شناسایی این گروهها را از رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات در آذربایجان شرقی جویا می شوم.
سرهنگ محمودی در ابتدا می گوید : کلاهبرداری با صفحات جعلی در ابتدا با سواستفاده از رمز دوم بانکی که به اصطلاح فیشینگ نامیده می شود ، خودش را نشان داد. اما خوشبختانه با تعامل بانک مرکزی و ارائه رمز دوم پویا وضعیت در این حوزه تا حد مطلوبی کنترل شده است.

او ادامه می دهد: حالا نوبت به کلاهبرداری از طریق دستکاری تراکنشها در تلفن همراه یا پوزهای بی سیم و دستی و حتی خودپردازها رسیده است. چون صورتحسابهای جعلی چاپ می کنند. تعامل کافی میان نیروهای امنیتی – اطلاعاتی و همکاران ما وجود دارد و این بار هم با اقدامات فنی و بررسی های تخصصی کارشناسان که شبانه روز در حال رصد فضای مجازی هستند ، عاملان این تخلفات شناسایی و به دستگاه قضایی معرفی شده اند.

سرهنگ محمودی هشدار می دهد: کسانی که کارت بانکی اجاره می دهند، آگاهانه یا ناآگاهانه موجب اخلال اقتصادی می شوند. چون جعل سند با این کارتها انجام شده و اعضای باندها اعمال مجرمانه متعددی مرتکب شده اند.
سوال می کنم عده ای بر این باورند که این افراد هکر حرفه ای هستند . اما سرهنگ محمودی تاکید می کند : نفوذ در سیستم بانکی به هیچ عنوان مطرح نیست. بلکه ماجرا به گونه ای است که با ابزارهای ویژه ای ، کاربر را به جای صفحات اصلی بانکی به صفحات جعلی هدایت می کند.

کد پیشواز همراه اول شادمهر عقیلی بی احساس

کد پیشواز همراه اول شادمهر عقیلی بی احساس / ایرانسل

کد آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول

گفتی خیال تو راحت
هرجا که باشی میام سایه به سایت
منم بهش کردم عادت
الان چند وقته که دوری
رفتی از پیشم بهم گفتی که مجبوری
مثل من کی میشه واست
در و دیوار این خونه
میریزه روی سرم بعد تو دیوونه
اینارو یادم می مونه
یکی یکی میچینم
آجرای خاطره هامونو می بینم
فاصلم از تو چه دوره از تو چه دوره
بی احساس
دیدی گفتم ته این رابطه بن بسته
گفتم قلب سنگیت از هیچی نمی ترسه
بی احساس
لعنت به اون شب
که تو گفتی من دیگه بر نمی گردم
لعنت به اون شب
که تا صبح گریه می کردم
گفتی که از پیشت برم
فراموشم می کنی حتما
اگه عاشقت نبودم
تا الان صبر نمی کردم
صبر نمی کردم
بی احساس
دیدی گفتم ته این رابطه بن بسته
گفتم قلب سنگیت از هیچی نمی ترسه
بی احساس
بی احساس
من که گفتم ته این رابطه بن بسته
گفتم قلب سنگیت از هیچی نمی ترسه
بی احساس

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شادمهر عقیلی برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شادمهر عقیلی برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

معنی طرف خیلی پیک می است pick me چیست؟

معنی طرف خیلی پیک می است pick me چیست؟

معنی طرف خیلی پیک می است pick me چیست؟

این روزا دهه هشتادی از اصطلاحاتی استفاده میکنن که برای مردم عجیب غریب به نظر میاد

وقتی یه نفر (معمولا دخترها) برای جلب توجه کاری رو انجام میده میگن طرف «پیک می»ـه. این کلمه‌م بیشتر توی حالت قضاوت به کار برده میشه. برداشت گوینده اینه که طرف مقابلش شانسی برای جلب توجه پسرها نداشته و به خاطر همین فلان چیز رو گفته یا فلان عکس و فیلم رو گذاشته.

کد پیشواز همراه اول شبنم تووزلو یار آغلادی

کد پیشواز همراه اول شبنم تووزلو یار آغلادی / ایرانسل

آهنگ پیشواز شبنم تووزلو

یارین بویون قوجاخلادیم یارآغلادی من آغلادیم

ییغشدی قونشولار بوتون جار آغلادی من آغلادیم

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شبنم تووزلو برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شبنم تووزلو برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

اهنگ پیشواز شایع تنگی نفس

اهنگ پیشواز شایع تنگی نفس برای همراه اول و ایرانسل

آهنگ پیشواز شایع

ن بابت هیچی توضیح نخواه

هرچی میخوای ببرو چیزی نزار

این دره دیوونه روزی ده بار میره أ حال

عادیه براش زوره تنگی این نفسا

من با این ضربان تند رفیقم

با سوت گوشام که برام لالایی خوند رفیقم

جفت چشامو به خون کشیدمو

انقد پارم نمیتونم خوب ببینم

حاجی من نشد به چیزی بگم نه یه بار

فقط أ درد دست چپم میبرم حساب

همه مسیرا رو میرم تا وسط راه

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شایع برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شایع برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

کد اهنگ پیشواز شایع تلو

کد اهنگ پیشواز شایع تلو برای همراه اول و ایرانسل

آهنگ پیشواز شایع

نمیتونم خِره کسیو بگیرم

وقتی خودم کل اکیپارو دیدم

همه چی کشیدم

همه جا چرخیدم

دادنِ اون که نمیدادو دیدم

مواد زدن رفیقامو دیدم

وقتی یه بط الکل و توو سه شماره میرم

وقتی همه تِلو هامو دیدن

نمیتونم خِره کسیو بگیرم

به خودمم حال نمیده

هر عقب مونده ای روم فاز بگیره

همه رفتن ممدرضا دراز کشیده

نمیره، میره آسته میره

دنبال چی‌ ان آدما

یکی میشه من

یکی تو، شانسِ دیگه

احتمال میدم دیر اَ پا دراد

چون میخواد بیاد انتقام بگیره

اینجا به قهرمانا مدال نمیده

با این ها شاید منو یه روز بی نقاب ببینه

اینجا همش ساختگیه

اینجا آدم فقط مجبوره مات بشینه

کسی به کسی راست نمیگه

ماشین و خونه داشتن اینجا فانتزیه

جالب اینه زبون منو توئه گاو یکیه

[ورس دو]

توو خیابونا بودم

با بی پولا بودم

با خوبا بودم

با اونا که خودشونو با کارد میخارونن

توو جوبا بودم

با اونا بودم اما

من اَ اونا نبودم (من اَ اونا نبودم)

نگا جوونا عمودن

فردا چی میشه رو اَ کجا بدونن

یه نسلِ یه نسل نمیتونن

درس نمیدین که درس نمیخونم

حاجی نگا همه دیوونن

حاجی همه درگیر شرمندگیشونن

حاجی اینا بچه هامونن حاجی

حاجی بگین دس بجنبونن

جوونشون مثِ دس گل اومد

امروز دارن مُردشو توو قبر میخوابونن

حاجی حالِ یه ایران بدِ

هرچی داشتیم و شکافتنش

حاجی دزد اَ ایران زیاد زده

چی میشد اگه سرجاش میزاشتنش

باز حال ما خوب میشد

اگه باز محکوم، محکوم میشد

ما خیلیامون این نیسیم

گاهی منِ توو منوتو مجبور میشد

نحوه دریافت کد : به علت غیر مجاز بودن آهنگ های شایع برای پیشواز از درج کد در این صفحه معذوریم بنابرین میتوانیم کدهای آهنگ پیشواز رو براتون ارسال کنیم برای دریافت کافیه تو قسمت نظرات یا کامنت از ما درخواست کد های آهنگ پیشواز شایع برای ایرانسل و همراه اول رو درخواست بدین تا براتون ارسال کنیم

»...10 171819 2030...«