دلم اندازه دنیا غم دنیا تو دلم – مهستی

دلم اندازه دنيا غم دنيا تو دلم غم ديروز غم امروز و فردا تو دلم
شب که از ره مي رسه يکسره چادر مي زنه غم به اندازه ي تاريکي شب ها تو دلم
صدفم يک صدفه پاکي وبي مرواريد خالي ام ديد غم به وسعت دريا تو دلم

من نه رنجم نه هوس باز نه افسونگر و مست چه کنم با طپش اين همه حاشا تو دلم
ياورم ديد به جان آمده از واژه ي تن نقش لبخند به لب هاي من اما تو دلم

دلم اندازه ي دنيا غم دنيا تودلم غم ديروز غم امروز و فردا تو دلم.
در کنار تو صبوري نکنم اما هر عاشقي درعشق تو شکيبا تو دلم…

اهنگ مهستی

من سر و پا همه آشوب بهاران اما بارش ابر زمستان تمنا تو دلم
من نه رنجم نه هوس باز نه افسونگر و مست چه کنم با طپش اين همه حاشا تو دلم
ياورم ديد به جان آمده از واژه ي تن نقش لبخند به لب هاي من اما تو دلم..

  • ۱۹ آذر ۱۴۰۳
  • /
  • 0 نظر

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین