توی یک دیوار سنگی دوتا پنجره اسیرن

توی یک دیوار سنگی
دوتا پنجره اسیرن

دوتا خسته، دوتا تنها
یکیشون تو، یکیشون من

دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا

زده قفل بی صدایی

به لبای خسته ی ما

نمیتونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار

همه ی عشق من و تو
قصه هست، قصه ی دیدار

آ ها ها، آها ها، آ ها ها ها
همیشه فاصله بوده

بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته

شب و روزای من و تو
راه دوری بین ما نیست

اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو

دست مهربون باده
ما باید اسیر بمونیم

زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه

تا رها بشیم می میریم
آ ها ها، آها ها، آ ها ها ها

کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم

توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم

شاید اونجا، توی دل ها
درد بیزاری نباشه

میون پنجره هاشون
دیگه دیواری نباشه

کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم

توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم

شاید اونجا، توی دل ها
درد بیزاری نباشه

میون پنجره هاشون

دیگه دیواری نباشه

  • ۱۹ آذر ۱۴۰۳
  • /
  • 0 نظر

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین