بری رنگ آبیه آسمون شب میشه برای تو عادیه واسه من بد میشه

آروم آروم اما سخت تویه دلش جا شدم
قدمامونو شمردم باهاش همراه شدم
توو دلم یه ذوقی بود فقط خدا می دونست
توو رو اما غرور نمیذاشت که بدونه
من دلم با هر قدم کنار اون آب میشد
پام می لرزید وقتی که خیره به چشمام میشد
دستامو تا میگرفت دلم براش غش میرفت
حرفامو حس میکردو نگفته تا تش میرفت

بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه

میشه من خورشیدو از چشمای تو درارم
داره منو میسوزونه با این همه حرارت
سردیه لحظه هامو با نگات گرمترش کن
بینمون فاصله رو بیا و کمترش کن
تو میتونی با نگات حسمو بیدار کنی
شبامو پُر کنی از نور منو بی خواب کنی
نبض من وقتی که با تو راه میرم تند میشه
به همون اندازه اما لحظه هام کند میشه

بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه

  • ۱۹ آذر ۱۴۰۳
  • /
  • 0 نظر

نظرهای کاربران

اولین نظر را در مورد این آهنگ شما ارسال کنین