تو از جانم چه می خواهی تو باشی جان نمیخوام
تو از جانم چه می خواهی
تو باشی جان نمیخوام
چنان در بندت افتادم
که زندان بان نمیخوام
چقدر درد تو شیرین است
تمام درد من این است
تمام درد من این است
که من درمان نمیخوام
دل تنگ دل تنگم
غم دارد آهنگم
من زیر تیغ تو اما نمیجنگم
ویرانم از عشق و بی عشق زمین گیرم
دست خودم باشد
پای تو میمیرم
تو باشو جان بخواه از من تو باشی جان نمیخواهم
تو مثل ماه میمانی که پشت ابر پنهانی
ولی جانم نمیدانی تورا پنهان نمیخواهم
تورا پنهان نمیخواهم