هم غایب هم حاضر هم شاهد هم ناظر هم سکوت هم صدا
خدایا ، خدایا چه تنها و درمانده ام
غریبی ز هر در گهی رانده ام
به سوی تو می آیم امشب که از دل
کلام ، کلام تو در گوش جان خوانده ام
من جسمم تو روح من
من کشتی تو نوح من
من زخمم تو مرحمی
من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی
من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
درگاهت سجده گاه من
بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقی
سر تا پا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من عذرا تو وامقی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
هم غایب ، هم حاضر
هم شاهد ، هم ناظر
هم سکوت ، هم صدا
هم دردی ، هم درمون
هم پیدا ، هم پنهون
هم با من ، هم جدا
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
دلیل قاطع هستی ، صفای عالم مستی
چه ترس از درد بی درمان که دارم چون تو درمانی
چه باک از کفر اهریمن ، تو در من نور ایمانی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه ی دقایقم
من جسمم تو روح من
من کشتی تو نوح من
من زخمم تو مرحمی
من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی
من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
درگاهت سجده گاه من
بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقی
سر تا پا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من عذرا تو وامقی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین هم سفری در همه ی دقایقم
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم