اینگونه از شاهین نجفی
از فحش راننده تاکسی به من
از متلک جنسی من به زن
از بوق ممتد و بی اختیار
از هرزه گاز یه موتور سوار
از آب میوه و طعم اسیید
احساس رخوت و دردی شدید
در مهره های کژ تو کمر از این دم و بازدم بی ثمر
احساس خوب کمی خودکشی یا سیم آخر و آدم کشی
اعدام این زن زیر پتو با طعم خوابیدن از رو به رو
خط روی ماشین همسایه ها تعقیب روز و شب سایه ها
هر شب تجاوز به یک خاطره از هم دریده شدن یکسره
اینگونه بی تو ببین چنگ بر آسمان می زنم بی محابا
سیل عرق زیر این روسری چشمان هیز دو تا مشتری
تشویشم از خشم تند پدر عاشق شدن زیر خط خطر
آتش شدن زیر حجم تنت با بوی تند پس گردنت
سنگینی چشم تو روی من آثار چنگ تو روی بدن
در جنگ مغموم دیوانه ها آوار معصوم این خانه ها
در پشت لرز لب سرخ من این بوسه را با تو آتش زدن
رویای بیهوده بوسه ها ماهی شدن پیش این کوسه ها
با سوز در سوگ تو سوختن در حکم یک نعره لب دوختن
اینگونه بی تو ببین چنگ بر آسمان می زنم بی محابا